1-بدترین گناهان آن چیزی است که مرتکبش آن را سبک می شمارد.

حکمت(348)

2-تقدیر آن چنان بر تدبیر چیره می گردد که باعث می شود تدبیر دچار آفت گردد.

حکمت(459)

3-غیبت کردن تلاش انسان نا توان است.

حکمت(421)

4-هر کس خود را بزرگوار پنداشت هوا و هوش در دیده اش خوار گردید.

حکمت(449)

5-سزاوار ترین مردم به احترام کسی است که بزرگواران به او شناخته شوند.

حکمت(463)

-هر سلول دارای سه بخش است:

1-پوششی در اطراف سلول (پوسته)

2-مایع غلیظی که تمام سلول را پر می کند(سیتوپلاسم)

3-هسته ای کوچک در داخل سیتوپلاسم(هسته)

اندوخته غذایی سلول در سیتوپلاسم است.

تفاوت سلول ها در شکل واندازه و نوع کار است.

شباهت سلول ها در داشتن سه بخش اصلی و رشد و تقسیم است.

فعالیت هر سلول عبارت از:

1-سلول دیواره روده ی باریک:جذب غذا                                      3-سلول استخوان:استحکام بدن

2-سلول ماهیچه:حرکت                                                          

سلول عصب:رساندن پیام

اندازه سلول متناسب با میزان فعالیت آن است

http://www.uploadco.ir/uploads/wnvsv7t3mtceiwdwopmx.docx

برای دانلود فایل کلیک کنید.

http://www.uploadco.ir/uploads/g1fa9ed34zvrmj826gy5.pdf

برای دانلود فایل کلیک کنید

حکیم:دانشمند

برافراشته:بالا رفته

شادمان:شاد و خوش حال

امواج:موج ها

تخته پاره:تکه چوب

امیر:حاکم-پادشاه

آگاهی:دانش-علم

نیک نامی:معروف بودن به نیک نامی

زاغک:زاغ کوچک

برگرفت:گرفت

پر فریب:فریبکار

حیلت ساز:حیله گر

جوش خوان:کسی که صدای آوازش زیباست

آشکار:پیدا-نمایان

طعمه:غذا

جست:پرید

روبهک:روباه کوچک

بر بود:ربود-دزدید

آسیاب:محلی که گندم ها را در آن جا آرد می کنند

کور:نابینا

خشمگین:عصبانی

اندیشیدم:فکر کردم

رد پا:جای پا-اثر پا

دست نخورده:استفاده نشده

حاکم:فرمان روا

هوشیار:با هوش

1-شایسته نیست که به خاطر اطاعت از مخلوق بر آفریدگار نا فرمانی کرد.

حکمت(165)

2-با پاک کردن(کینه)از قلب خودت باعث خواهی شد که بدی از قلب دیگری هم پاک شد.

حکمت(178)

3-کسی که جامه ای از حیا بر خود بپوشاند مردم عیب او را نخواهند دید.

حکمت(223)

4-گروهی خدا را به خاطر پاداش می پرستند: این عبادت بازرگانان است.عدهای او ازترس می پرستند:این عبادت آزادگان است.

حکمت(231)

5-روزی مه ستمیدهبر ستمگر پیروز شود سخت تر از روزی است که ستمگر بر ستمدیده غلبه کند.

حکمت(241)

جامه:لباس

نخستین:اولین

بکوشند:تلاش کنند

عهده:مسئولیت

فراهم:تهیه

آسودگی:راحتی-آرامش

دشواری: سختی

معتدل:دارای آب و هوای خوب

پی در پی:پشت سر هم

شگفتی:تعجب

سپری شد :به تمام رسید

پی مودن:طی کردن

پذیرفت:قبول کرد

داوری:قضاوت

جهان افروز:روشن کننده ی جهان

نخست:اول-ابتدا

آویخت:آویزان کرد

شاخه ها تاب نیاوردند:قدرت تحمل نداشتند

جلا داده:براق و درخشنده کرده

قشر:لایه

چیره دست:ماهر

دریغ :افسوس -حیف

شگفت انگیز:تعجب آور

زینت داد:تزیین کرد